computer85
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

نوروز

اذهب الى الأسفل

نوروز Empty نوروز

پست  david2007 الثلاثاء 10 مارس 2009 - 18:28

باسلام . از اینکه داریم به فصل بهار نزدیک می شویم خوشحالیم . اینجانب به همه دوستان که اسم نوشتند ولی هیچ وقت نیامدند .. دوستانی که مهمان آمدند .. دوستانی که اسمشان رو نگفته رفتند و دیگر نیامدند Very Happy عید رو تبریک عرض میکنم (سلام علیکم )
و مبارک باد خاصی برا ی دوستان و هم دانشگاهی ها محترم که فعال بودند نیز می فرستیم ..
این عید مصادف است با روزهایی نو و جدید .. که عبارتند از روز جهانی ملی شدن صنعت نفت .. روز محیط زیست .. روز اول عید .. روزی که خدا زمین را افرید و روز هشتم عید روزی که من آمدم .. ( خوش آمدیم .. قدم رنجه فرمودیم .. زمین را روشن کردیم .. قبلا ماهتاب بود مهتاب و خورشید و هم اکنون علیرضا ) و تولد خوبش را گرامی میداریم .. میخواستیم جشن بگیریم و کیک و ساندیس بدهیم که آن هم از دست شما رفت چون نه شما دانشگاهید نه ما . دانشگاه هم که روزهای عید تعطیل است . و بعد از عید نیز چون دروس متعالیه زیاد هستند و اساتید قبل عید را همراه دانشجویان محترم ،محترمانه میپیچانند ، لایحه ی کیک و ساندیس به کل لغو میشود و در آینده شاید در بودجه بندی جیب ما مختتصری در این امر اختصاص یابد انشالله .
از آن جا که دوستانی با ما قهر هستند و دوستانی هم آشتی نیستند و دوستانی هم که اصلا نیستند .(البت ما ما تمامی اینان دوستیم ولی خود نمی دانند و الله اعلم .) همه در این سایت جمع هستند و شاید میخواهند بدانند که چرا ما آمدیم اعلا م میداریم که » :

ما آمدیم که جهان را بر دوش خویش حمل نماییم .داد وبیداد ازدست این زمین و آسمان و عناصر موجود در آن که بار این قسمت سنگین را بر دوش چنین انسان صعیفی نهاده اند .و ما را نادان فرض کردند ولی نه اینکه هر که را ابتلا دهند و بلا، جهت نزدیکی است به معبود حق تعالی .
راحت کنیم کار را که سنگین است بار و ما هم نحیف زیر این بار ولی ، آنکه آفرید خوب داند چه آفرید و چه نهفتنی در درون این انسان نهاد . ما فرار میکنیم ولی هر چه دور تر میشویم بار سنگین تر و آنان که نزدیک تر میشوند نیز بار سنگین دارند بردوش. اما سخن اینجاست که بار این دو گونه از انسان ها چگونه متفاوت است در این مرحله از دنیای مادی .

ما آمدیم که پدر و مادر خویش را شاد بفرماییم (چه مبارک میمونی است چنین آمدنی که با آن پدر و مادری شاد و خوشحال شوند و شاید از معرکه ایجاد شده در جهان مدرنیته امروزی کمی خود را جدا نمایند و ما را در آغوش خویش جای دهند و بر دهانمان پستانکی نهاده و از ورج و وورجه ی ما شاد گردند. ) اما چه زود فراموشمان می شود که چه بودیم و چه گشته ایم . خرد بودیم به الطاف الهی و دستان عزیزآن دو بزرگوار به بزرگی رسیدیم و هم اکنون نه به الطاف الهی تکیه میکنیم و نه بر دستان آن دو بوسه میزنیم . اشکال کار کجاست . سوال همین جاست .

ما آمدیم که ابتدا نوزاد باشیم .. سپس کودک شویم .. سپس شیرینی اهل فامیل گردیم .. سپس کمی قد بلندتر شویم و به ما بگویند نو جوان و دوران های عجیب و غریب فراموش نشدنی دبستان و راهنمایی و دبیرستان را پشت سر بنهمیم. گاهی اوقات صندلی شکسته زیر معلم خسته بگذاریم تا خنده دوستان ز کار زشتمان (آن موقع که زشت نبود . عقلمان نمی رسید ) فراهم آید و لی آدمی مثبت و پوزوتیوی بیاید و بگوید "استاد نه نه نشنیند . خطر دارد " .. و ادامه ماجرا . در این دوران نه فکر آن یار بزرگ هستیم نه فکر آن بار بزرگ .فقط هستیم تا بگویند هستیم .

ما آمدیم که هر ساله عید داشته باشیم

ما آمدیم که پس از عمری 80 ساله بطور میانگین جان را به بزرگ فرشتگان ،فرستاده خدا عزراییل عزیز تقدیم بداریم . یاد دوستانی که زود رفتند بخیر .
ما آمدیم که پس از این همه سختی کنکوری بدهیم و وارد دانشگاهی بشویم . و بگوییم آری ما دانشجو هستیم . داد و فریاد بزنیم که آری این مسله اینگونه حل نمیشود و این راه خوب نیست . یا مسله ما بهتر از شماست . آمدیم در دانشگاه که ناراحت شویم و شاد . با دوستان آشنا شویم و فراموششان کنیم . آمدیم تا گاهی اوقات نردبان ترقی افراد شویم و آمدیم گاه خود ترقی خود را مدیون نردبان شدن دیگران بدانیم و ندانیم و فراموش کنیم . آنچه داریم را محصول تلاش خود بدانیم و نه اساتید و نه دانشجویان دیگر ! عجیب است که انسان را موجودی اجتماعی نامیده اند ولی او خود به این موضوع اعتقادی ندارد .
میگوییم این درست است میشویم موی دماغ بعضی ها ! میگویم این اشتباه هست می گویند مو در کف دست وجود ندارد ولی شما میخواهید به وجود بیاورید و بکنید ! میگوییم باید خود تلاش کنیم و به دانشجو تبدیل شویم ولی این کار را هم نم نمک انجام میدهیم . دانش را باید جست ؟ این مال قدیمی ها بود .. هم اکنون باید دانش را به کار برد این مال جدیدی هاست .
میگوییم باید به هم احترام بگذاریم . گاهی اوقات فراموش میکنیم .
میگوییم باید به هم کمک کنیم .. گاهی اوقات فراموش میکنیم .
آخر مشکل کار کجایست متوجه نمیشویم . انسان بودن این چیز ها را دارد دیکر . اگر همه چیز بر مدار درستی بود انسان بودن چه فایده ای داشت .

و در آخر شعری از دوستی که اورا فراموش کردم :
آه ای حوا . آه
می بینی ؟
در عید هستیم
روزی هایی که زمین و آسمان در 6 برهه ی اول آن توسط پدید آورند مطلق آفریده شد.
اما چرا در زمین .
حوا،حوا، ح و ا
مادر بزرگ عزیز . ای همسر پدر بزرگ ما .آدم (جد انسان ها )
آخر چرا باعث شدی که بر زمین فرود آییم و آیا تفصیر تو بود ؟
اگر مقصر بودی مگر نه این است که خداوند میداند آینده را و چرا آفرید تورا .
نه بر سرای آدم نشسته بودی نه آدم تو را دید .
همه گفتن که آدم گول تورا خورد سیب خورد . نوش جان
ولی هیچ کس نگفت که آدم چرا گول خورد ،سیب خورد .
گناه تو چگونه بخشیده شد ؟ هیچکس نمیداند . اصلا ازتو فقط همین ماند که سیب کندن را تحمیل نمودی بر آدم .
گفتند آدم گریه بسیار کرد بردرگاه حق ، بر کرانه مکه و مدینه و و آن قدر روی زمین بود و حرکت میکرد و در آخر توبه وی با واسطه پذیرفته شد .اما بار از تو خبری نبود .
آخر هم هابیل را آوردی و قابیل را . و باز هم جهان به سخره نشست تراژدی غمناک برادر کشی را بر سر دختری از نسل تو، ای حوا ،یا فرشته ایی .
حوا میدانی به چه چیز فکر میکنم .
هنوز متحیرم که آدم چند معبود داشت ؟
آخر مگر در یک دل جایگاه دو معبود و مقصد و معشوق است .
آن دلی که جایگاه دو کس باشد دل گاو است که میتواند آنچه خورده را باز پس دهد .
ولی آیا دل انسان هم چنین است .
میدانم در دل آدم تنها یک معبود بود اما تو در کجا بودی که فرمان تو بر فرمان پرودگار آدم بر آدم چیره آمد و این خواست خود خدا ی بزرگ بود .
حوا هنوز سوال های زیادی را برای من بی جواب گذاشته ایی . اصلا سرنوشت تو چه شد . میگویند آدم مرد و میدانند قبرش در کجاست . اما تو کجایی و فرندت قابیل کجاست .
حوا آیا خود هوس سیب نمودی یا شیطان رانده شده هوس انتقام از آدم را .
بهر حال دستت درد نکند . در بهشت می باید باشیم و هم اکنون در زمینیم .
از هر طرف که به تو می نگرم به بن بستی می خورم . میخواهم فراموشت کنم وبهشت خویش را باز پس بگیرم ولی آیا مرا هم گول خواهی زد ؟ !
حوا دیگر مجالی نیست .
این شعر سفید مجالی ندارد تو را دوباره ادامه دهد و باید در این جا تمام شود ،مانند شعر دوستان.
"راد مهر .. اتاق شعرعلی . سال 86. "

انشالله عید خوبی داشته باشید . و بعد از عید سرحال تر به دانشگا ه بیایید و باعث پیشرفت بشویم .
ما هم اکنون به عنوان بازرس کارمان را در انجمن علمی کامپیوتر آعاز کرده ایم و آماده دریافت هرگونه نظرات شما هستیم . امیدواریم ما را محروم ننمایید و مشکلات موجودی را که ما نمیدانیم و نمیبینیم به اعضای انجمن متذکر شوید و یاداوری کنید .
روزهای خوشی را برای شما و خانواده هایتان ارزو مندیم .
یاعلی
خدا نگهدار
نوروز

david2007

تعداد پستها : 126
تاريخ التسجيل : 2008-12-02

http://haminazdki.blogfa.com

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد